شعری از مریم حیدر زاده !!
نوشته شده توسط : سكوت

 

سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت

 

صبح فردا شد ديدم رد پاتو ازم گرفت

تا مي خواستم به چشماي روشنت نگا كنم

 

مال ديگري شدي و چشاتو ازم گرفت

تو رو جادو كرد يكي با يه چيزي مثل طلسم

 

اثرش زياد بود و خنده هاتو ازم گرفت

تو با من حرف مي زدي نگات يه جاي ديگه بود

 

خدا لعنتش كنه ، اون ، نگاتو ازم گرفت

لحظه هات يه وقتايي مال دوتامون مي شدن

 

اون حسود ، اون دو سه تا لحظه ها تو ازم گرفت


خيلي وقته سختمه ديگه تنفس بكنم

 

يه جور عجيبي انگار هواتو ازم گرفت


خدا دوس نداشت بيام پيشت كنار تو باشم

 

باورت نمي شه حس دعاتو ازم گرفت



دست روزگار چه قدر با من و آرزوم بده

 

لحن فيروزه اي مريماتو ازم گرفت



سلامت ، خداحافظيت عزيزماي نقره ايت

 

حرف آخر ، به امون خداتو ازم گرفت


تو حواس واسم نذاشتي چه كنم از دست تو

 

اشتباهم بهترين جمله هاتو ازم گرفت



نمي خواد بپرسي چي ، خودم دارم بهت مي گم

 

تو يه خط خوردگي دنيا ،‌ صداتو ازم گرفت


يه كم از برگشتن قشنگتو وقتي گذشت

 

يكي اومد و يه ذره وفاتو ازم گرفت



هفتم ارديبهشت نزديكاي تولدت

 

جمعه كه قد تموم زندگيم دلم گرفت

 




:: بازدید از این مطلب : 1161
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
akbar در تاریخ : 1389/11/5/2 - - گفته است :
kheili jaleb bood


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: